سلااااااام
حالتون چطوره؟
طاعات و عباداتتون مقبول حق انشاالله
رادیو۷ شب سومین روز ماه رمضون رو جناب علیرضا معینی اجرا خواهند کرد
دوستان خوبم یک سری فیلم از برنامه به دستم رسیده اما به علت حجیم بودن، دانلود و آپلودشون زمان میبره اما به زودی اونها رو خواهیم گذاشت
پس منتظر پستهای بعدی ما باشید![]()
يکي از زيباترين و خاطره انگيزترين بخش هاي راديو هفت اجرا قطعههاي ادبي ناب توسط هنرمندان است که قطعه «نامه زني به شوهرش» را «آشا محرابي» در يکي از قسمتهاي برنامه راديو هفت به بهترين نحو ممکن اجرا کرد. صداي دلنشين گوينده، موسيقي زيبا و البته متن سرشار از عاطفه ويژگيهايي بود که اين قطعه را ماندگار کرد. دوست خوبمون مهنام اين متن زيبا رو برامون فرستادن که تو این پست براتون گذاشتیم
نامه زني به شوهرش
نميدانم اين نامه را بايد به عنوان چه کسي بنويسم؟ شوهر سابق، دوست، پدر فرزندم يا هر چيز ديگر. تو خودت هر چه دوست داشتي، بگو. اما فقط خواهش ميکنم نامه را تا انتها بخوان. دست کم به حرمت روزهاي با هم بودن. به حرمت اينکه من و تو يک هدف مشترک داشتيم و داريم و آن خوشبختي «سامان» است.
هر جاي دنيا که باشيم، هر کداممان، در هر شرايطي ميدانم که خوشبختي سامان برايمان از هر چيز ديگري مهمتر است، حتي از خوشبختي خودمان. ميدانم تو هم مثل من اگر پايش بيفتد خودت را به آب و آتش ميزني تا سامان پا بگيرد، قد بکشد، خوشبخت شود. بگذار اعتراف کنم که با همه اختلافهايي که داشتيم، هنوز هم نميتوانم تو را فراموش کنم. اصلا تصميم گرفتهام از اين خانه که هيچ، از اين شهر بروم. براي اينکه اينجا ماندن و شب و روز با خاطرات و اشيايي که تو آنها را لمس کردهاي سر و کار داشتن، اعصاب مرا خرد کرده است.
يک آگهي زدهام که همه دار و ندار زندگيام را ميخواهم بفروشم. کتابها، سيديها، مبلها، آن راحتي که تو رويش مينشستي و هميشه با کنترل تلويزيون بازي ميکردي همه را گذاشتهام براي فروش! ميدانم سرم کلاه ميرود، اما بگذار برود! آدم بعضي وقتها دوست دارد سرش کلاه برود! کلاه گشادي که تا چشمهايش را بپوشاند. فقط براي اينکه دنيا را نبيند. وقتي زن و شوهرهاي جوان و خوشبخت را ميبينم، لااقل تا يک هفته مثل ديوانهها هستم...
شنيدهام که تو هم گاهي همين حس را داري، نپرس که از کجا شنيدهاي؟!
کلاغها همه جاي دنيا پرواز ميکنند. ديشب با خودم فکر ميکردم که شايد اگر اينجا نباشم، همه راحت شوند. شايد پيش پاي تو هم راهي به سوي آسايش و خوشبختي گشوده شود. براي اينکه با توجه به شرايط کنوني من براي تو جز مزاحمت و مغشوش کردن وضع زندگيات هيچ حاصلي ندارم.
من قدرت تحمل خوبي ندارم. از حق شناسي لبريز شدهام. ميخواهم توي خيابانها فرياد بزنم که به مردي بد کردهام که مثل فرشتهها بود. لبهاي من خاموش است و نميتوانم به تو بفهمانم که چهقدر در مقابل تو خودم را حقير و کوچک ميبينم. دلم ميخواهد معني حرفهايم را بفهمي. من هنوز هم دوستت دارم. نه به اين خاطر که به من کمک ميکني، نه به اين دليل که دورا دور مراقبام هستي و من اين را ميدانم، نه به اين خاطر که به من پول ميدهي، نه! به خاطر خودت دوستت دارم.
هر چند هيچوقت عادت نداشتم که اين حس را به زبان بياورم و ميدانم که تو چهقدر رنج کشيدي. چه قدر انتظار کشيدي در شنيدن يک دوستت دارم که من نگفتم و من بد کردم. ببخشيد. اين نامه نه منتکشي است نه درخواست دوباره براي بازگشت. فقط يک اعتراف نامه است. يک دريچه رو به احساسات زني که شوهرش را دوست داشت اما قدرش را ندانست. يک خواهش نامه است براي مراقبت از سامان. چه ميشد آن اشتباهها را نميکردي يا من آن اشتباهها را نميکردم؟! و حالا هم سامان را داشتيم و هم زندگيمان سامان داشت. خوشبخت باشي. هر جاي دنيا که هستي.
و همچنین دوست گلم آبان نیز قسمتی از صدای زنده یاد خسرو شکیبایی رو بهمون دادن که ما واسه دانلود گذاشتیم
دانلود صدای استاد شکیبایی
از هردو عزیز بسیار ممنونم واسه زحمتی که کشیدن




