بنام آنکه هستی ما از جود وجود اوست
دوستای خوبم سلام
حالتون چطوره؟
ایشالا هم حال جسمتون هم حال روحتون عاااااااالی باشه![]()
رادیو۷ هفته پیش چطور بود؟چون من(مرضیه) هفته قبل به علت مسافرت ۱دقیقه هم ندیدم![]()
و اما بهتون بگم اجرای امشب رادیو۷ به عهده جناب محسن بهرامی هست
در ضمن دوستانی که فیلم برنامه زنده رود رو میخوان،ما پیگیرش هستیم و از افرادی که شبکه اصفهان رو دارند و اینکارو ضبط کردن خواستیم که بهمون برسونن فیلم رو. ایشالا که بتونن برسونن![]()
تو این پست براتون گفتگوی هفته نام جیم مشهد با عوامل رادیو۷ رو گذاشتیم درسته که تاریخ مصاحبه قدیمیه اما سوالهایی که پرسیده شده و جوابهای داده شده که قدیمی نیست.
پس با خوندنش چیری رو از دست نمیدین![]()
با تشکر از مهنام عزیز برای معرفی این هفته نامه
![]()
اول از خود راديو هفت شروع کنيم؛ راديو هفت از کجا آمد؟ آيا از تجربههاي شخصي منصور ضابطيان بود؟
چرايي راديو هفت از دل همين مردم و جامعه آمده است. به نظر ميرسيد اين جامعه نياز به کمي آرامش دارد. چرايي اش به اين خاطر بود که ما دنبال اين بوديم تا يک ساعت پر آرامش را براي مردم فراهم کنيم. اما ساختارش از آن تجربههاي شخصي آمد. اينکه بخواهيد فکر کنيد اين آرامش را با چه دهيد و چه کار کنيد، برميگردد به تجربههاي شخصي خود من. تو خودت وقتي سالها کار ميکني و از بستر تصاوير و کارهاي شلوغ عبور ميکني ميگويي «خب حالا که اين کارها را کردهام بيايم اين آرامش را با يک سادگي پيوند دهم.» رسيدن به آن سادگي همزمان با آن ايده دنبال آرامش بودن و يک جايي به هم رسيدن شد؛ «راديو هفت».
شايد به همين خاطر است که يک ريتم خاص توام با آرامش در راديو هفت وجود دارد...
طبيعتا. آرامشي که در واقع پايان روز به مردم داده شود و روي اعصابشان هم نباشد. چون ميدانيد برخي برنامهها هست که ممکن است خوب باشد و آرامشبخش، اما ممکن است ديدناش مردم را عصبي کند! به خاطر اينکه طولاني است. مثلا شما ممکن است آخر شب يک گفتوگوي خوب ببيني ولي بهخاطر اينکه طولاني است و کسي نميتواند تا آخر آن را ببيند، باعث ميشود که به ضد خودش تبديل شود. اما وقتي يک برنامهاي ميسازي که ايدهات اين است که مردم اين برنامه را از هر جايي خواستند ببينند و هر موقع دوست داشتند از ديدن آن صرفنظر کنند و بروند بخوابند، اين مردم را عصبي نميکند. چون ممکن است نيم ساعت برنامه را ببينند و بعد خوابشان ببرد...
پس اين انقطاع آيتمهاي راديو هفت از همين مسئله نشات ميگيرد؟
بله، دليل اصلياش اين است. اين برنامه به خاطر اينکه به لحاظ ساختار بصري، برنامهاي است که ممکن است در يک زمان طولاني کسالت بار و تکراري شود، مجبور هستيم آيتمها را کوتاه و آدمها را متنوع انتخاب کنيم. يعني بايد هر دفعه در برنامه يک شگفتي باشد. به همين خاطر بنا را بر سادگي توام با غافلگيري گذاشتيم.
در راديو هفت نکته قابل توجهي که جلب نظر ميکند دکور و نورپردازي آن است. در اين خصوص توضيح ميدهيد؟
دکور هم در خدمت همان سادگي است. ما ميتوانستيم يک دکور عظيم و بزرگ بزنيم اما اصلا دنبال اين نبوديم. دنبال رسيدن به يک سادگي حتي در دکور بوديم. سعي کرديم با نور بيشتر کار کنيم و آن فضاي آرامشبخش شبانه را با نور و رنگ خوب در آوريم. يعني سعي کرديم دکور در خدمت هدف برنامه باشد. در خيلي از برنامههاي تلويزيوني دکورهايشان در خدمت برنامه نيست.
و رنگ! رنگ مشکي در راديو هفت خيلي استفاده ميشود. اين ايده استفاده مکرر از رنگ مشکي از کجا ميآيد؟
ببينيد! رنگ مشکي جدا از اينکه در همه جاي دنيا به آن رنگ «رويال» و شيک ميگويند همواره گرانترين وسايل نيز رنگ مشکي دارد، ما سعي کرديم براي رسيدن به اين شيکي از رنگ مشکي استفاده کنيم، رنگ مشکي مثل رنگهاي ديگر در طولاني مدت خستهکننده نميشود. ولي شما فکر کن رنگ صورتي يا رنگ زرد ميگذاشتيم. بعد از يک هفته اولا که خستهکننده ميشد و دوما آن چيزي که ما در بک ميگذاريم، مشکي است که خيلي خودش را جلوه ميدهد.
برويم سراغ آيتمهاي برنامه؛ در برنامه يک موضوع داريد که بدون شک جزو محبوبترين آيتمهاي راديو هفت است. چه ميشود که منصور ضابطيان بخش کودکانه را آنقدر زيبا در ميآورد؟ آيا اين به کودک درون خود ضابطيان برميگردد؟ ميخواهم بدانم اين شناخت از دنياي کودکان از کجا آمده است؟
نميدانم! به هر حال يک بخشاش تجربههاي شخصي من است و بخشي هم شايد از مطالعات من در اين حوزه ميآيد. چند سال پيش مجموعهاي را مينوشتم به اسم «آنچه ميبينيم، آنچه هست» که محمد صوفي کارگرداني ميکرد و در مورد روانشناسي کودک بود. من مجبور شدم براي آن برنامه يک دوره کلاسهاي تربيت کودک را بگذرانم...
پس در اين حوزه مطالعه داشتيد؟
بله. آنجا فعاليتهاي کارگاهي ميکردم و با پدر و مادرهايي مينشستم که بچههايشان هر کدام مشکلي داشتند و من کنار دست آن ها بودم. حالا اينکه همه اين عوامل با هم جمع شدند و اين شکلي شده است شايد نتوانم درست تجزيه و تحليلشان کنم.

منصور ضابطيان يک فرد رسانهاي است که پيش از آنکه در رسانههاي تصويري باشد، همه او را به عنوان فردي که در رسانههاي مکتوب آثار خوبي از خودش به جا گذاشته است ميشناسند. چهطور شد که منصور ضابطيان توانست به طرز شکيلي ميان رسانههاي تصويري و رسانههاي مکتوب، چنين پيوندي را ايجاد کند؟
من فرق زيادي بين اينها نميبينم. يعني به يک نوعي از روزنامهنگاري معتقدم که اين روزنامهنگاري گاهي ممکن است در حوزه مطبوعات باشد و گاهي در تلويزيون. ما کمي اينها را از هم تفکيک ميکنيم والا در جهان وقتي صحبت از روزنامهنگاري ميشود خيلي به رسانه اشاره نميشود که حالا اين فرد در چه رسانهاي روزنامهنگاري را دنبال ميکند. کاري که ما الان داريم ميکنيم به نوعي روزنامهنگاري تصويري است...
يعني شما معتقديد که الان داريد يک بسته محتوايي روزنامهنگاري را در قالب تصوير به مخاطب ارائه ميدهيد؟
دقيقا. حالا اين بستهبندي زماني با کاغذ صورت ميگيرد و گاهي با امواج صوت اتفاق ميافتد. شخصا تفاوت زيادي براي من ندارد.
ماندگاري کدام يک را بيشتر ميدانيد؟
من خودم شخصا مخاطب روزنامهنگاري مکتوبم را بيشتر دوست دارم، بهخاطر اينکه خيلي کيفيتر است. وقتي که مثلا يکي يادش ميآيد شما 10 سال پيش با يک نفر مصاحبهاي انجام داديد و اين در يک روزنامهاي منتشر شده است، اين خيلي لذت بخشتر است تا اينکه کسي در تلويزيون تو را ببيند. البته درست است اصلا قابل مقايسه نيست. در يک روزنامه ممکن است حداکثر 100 هزار نفر تو را بخوانند اما در تلويزيون ممکن است در لحظه 10 ميليون نفر تو را ببينند. ولي به لحاظ کيفي من ميگويم مخاطبي که تو را ميخواند کيفيتر است چون تو را انتخاب کرده است. به خاطر تو ميرود و يک نشريهاي را ميخرد و يادش ميماند و آرشيوش ميکند. اما در تلويزيون نه! بنابراين در مقام مقايسه به لحاظ کيفي آن را بيشتر دوست دارم.
پس چرا منصور ضابطيان حوزه رسانه مکتوب را جديتر دنبال نميکند؟
وقت نميشود. الان به هر حال برنامه تلويزيوني آنقدر وقتم را ميگيرد که ديگر فرصتي نميکنم در مطبوعات کار کنم. از طرف ديگر هم به هر حال به عنوان کسي که کار روزنامهنگاري انجام ميدهيد، برخي دغدغهها و علاقهمنديهايي داريد که دوست داريد کارهاي نو انجام دهيد، راستش را بخواهم بگويم در مطبوعات هر کاري خواستم انجام دادهام.
پس ميخواهيد حالا روزنامهنگاري تلويزيوني را تجربه کنيد؟
بله. اين هم ممکن است يک جايي به تکرار برسد. آن موقع بايد بروم و يک حوزه ديگر را تجربه کنم.
از راديو هفت اول تا دوم دنبال چه تجربه جديدي بوديد؟
ببينيد! در ساختار کلي برنامه تفاوت عجيب و غريبي به وجود نيامد. چون اين ساختار را مردم دوست دارند. اما چون راديو هفت به طور معمول مدام در حال نوزايي است و اين تنوع و تغيير را در آن ميبينيد ما در بخش دوم برخي موضوعها و داستانهاي جديدي داريم...
ميخواهم بگويم آيا اين تغيير همانطور که در موضوعها وجود دارد در محتوا هم بروز کرده است؟
ما سال پيش مي خواستيم تحت هر شرايطي به مردم بگوييم بايد آرامش داشته باشيد. اما امسال هدف ديگري هم داريم و آن گسترش فرهنگ احترام در جامعه است. متاسفانه در جامعه ما احترام روز به روز کم ميشود. ما ميخواهيم به مردم يادآوري کنيم که به همه چيز احترام بگذاريم.
گاهي اوقات آدم دوست دارد چشمهايش را ببندد و راديو هفت را ببيند...
بله. يکي از هدفهاي ما اين است که گاهي اوقات برنامه را مردم نبينند و بشنوند. براي همين است که مثلا وقتي يک بازيگر سينما ميآيد که تو انتظار نداري در آن لحظه شب ببينياش، لحظه اول غافلگير ميشوي. شايد 30 ثانيه جذب صفحه تلويزيون شوي، ولي باقياش را نميخواهي ببيني. ما دنبال اين هستيم که اگر در تو 2 دقيقه باقيمانده، آن بازيگر را نديدي و خواستي تا آشپزخانه بروي، چيزي را از دست ندهي. يعني اين کاملا آگاهانه است که يک وقتهايي چشمهايت را ببندي. ولي تمام برنامه را نميتوان با چشم بسته ديد...
يعني نميتوان اين تعريف را ارائه داد که راديو هفت يک راديوي تصويري است؟
نه، به خاطر اينکه درست است که اسم برنامه ما راديو هفت است اما من ميتوانم از ويژگيهاي بصري راديو هفت به شدت دفاع کنم و آن را تلويزيونيتر از بسياري برنامههاي تلويزيون بدانم...
يعني اگر مخاطب چشمش را ببندد، چيزي از دست ميدهد؟
بله! آن همه اتفاق، آن همه نماهنگ، آن همه پويانمايي که ما برايش انتخاب ميکنيم. خب اگر چشمش را ببندد همه اينها را از دست ميدهد.
و به عنوان سوال آخر؛ راديو هفت تا کجا منصور ضابطيان را ارضاء ميکند؟
نميدانم. يکي از بينندگان خيلي حرف بامزهاي زده بود. آن موقع که بنا بود برنامه تمام شود، پيامک زد و گفت: «من ميدانم که شما عادت داريد در اوج برنامهتان را تمام کنيد اما هنوز به اوج نرسيديد. هر وقت به اوج رسيديد ما به شما اطلاع ميدهيم!» شايد يک شوخي بود که در آن کمي تلنگر وجود داشت. من فکر ميکنم هنوز خيلي جاي کار دارد اما اميدوارم زماني که حتي براي من جذاب نبود و خواستم کار ديگري کنم، راديو هفت تمام نشود.
راديو هفت، تصويريترين برنامه سيما

تهيه کنندگي و کارگرداني يک برنامه شبانه تلويزيوني که نامش با «راديو» گره خورده است باعث ميشود تا ما هم اشتباه کنيم و «محمد صوفي» را با معاونت راديويي اشتباه بگيريم! اما شما اشتباه نکنيد. محمد صوفي تهيه کننده و کارگردان برنامه راديو هفت است که بهطور مشترک با منصور ضابطيان اين برنامه را ميسازند. آنها سالهاست که در کنار يکديگر در تلويزيون، برنامههايي چون «نقره» و همين «راديو هفت» را ميسازند. محمد صوفي در گفتوگو با جيم از راديو هفت و پيدايشش ميگويد.
شما با آقاي صوفي راديو نسبتي داريد؟
نه، من بايد ابتدا اين توضيح را دهم که من راديويي نيستم و خيليها من را با آقاي صوفي راديو اشتباه ميگيرند. ايشان معاونت راديويي هستند و معمولا خيلي سوال ميشود ولي من نه با ايشان آشنايي دارم و نه راديويي هستم.
چه شد که راديو هفت را ساختيد؟
حقيقت اين است که اينگونه نبود که پيشنهادي به ما شود. معمولا در تمام اين سالهايي که من و منصور ضابطيان براي تلويزيون برنامه ميسازيم، طرحهايي را که داشتيم به سازمان پيشنهاد ميکرديم و اين کار هم مثل ساير کارها بود.
چرا شبکه آموزش را براي ساخت و پخش اين برنامه انتخاب کرديد؟
خودمان خوشحال هستيم که برنامهمان در شبکه آموزش است. اما اينکه چهطور شد اين طرح به شبکه آموزش آمد، ابتدا اين برنامه با نام راديو وطن قرار بود براي شبکه جام جم آماده شود. موقعي که اين طرح را براي ساخت آماده ميکرديم، همان موقع با پيشنهادي از شبکه آموزش براي ساخت يک برنامه شبانه روبهرو شديم و شرايط به سمتي رفت که ما اين برنامه را در شبکه آموزش توليد کرديم...
اشاره کرديد خوشحاليم از اينکه اين برنامه در شبکه آموزش پخش ميشود. چرا؟
فکر ميکنم هر شبکه ديگري مثل شبکه 3 ميخواستيم برويم، به ميزاني که در شبکه آموزش از اين برنامه حمايت شد، اين اتفاق نميافتاد. نکته ديگر هم اينکه ما هر شبکه ديگري ميرفتيم ناخودآگاه اعتبارمان را از آن شبکه ميگرفتيم. اما اينجا خوشبختانه شايد به نوعي کمک کرديم تا شبکه آموزش را خيليها با راديو هفت بشناسند.
سوالي که شايد براي خيليها مطرح باشد؛ چرا راديو؟ اين انتخاب اسم، حالا راديو هفت يا راديو وطن از کجا آمده است؟
ببينيد! شايد به دليل فضا و ساختار شکلي برنامه است که در يک استوديوي راديويي در حال توليد است. نه اينکه فکر کنيد اين برنامه يک برنامه راديويي است. ما حتي معتقديم اين برنامه از تصويريترين برنامههاي تلويزيون است.
ايده اوليه راديو هفت از شما بود يا منصور ضابطيان؟
از منصور ضابطيان بود.
و سوال آخر؛ راديو هفت تا کجا ادامه دارد؟
ما رويهاي داريم و آن اين است هر جا احساس کنيم برنامه به اوجاش رسيده است، اصراري براي ادامه آن نداريم و برنامه را تمام ميکنيم.

پر زدن در دنياي نوشتههاي مارال دوستي، نويسنده «راديو هفت»
ميگويند اين نوشتهها هستند که رمز پنهان موفقيت يک برنامه تلويزيوني هستند. مارال دوستي، دختر جوان و خوش قلمي است که با نوشتههايش سند موفقيت بسياري از برنامههاي تلويزيوني و راديويي را امضاء کرده است. او نويسنده اول برنامه راديو هفت است که متنهاي زيبايي که از لسان هنرمندان و چهرههاي برنامه به گوشتان ميرسد از قلم او خلق شده است. گفتوگوي صميمانه جيم با مارال دوستي، نويسنده راديو هفت را از نظر خواهيد گذراند.
مارال دوستي را همه با نوشتههايش ميشناسند...
به نظر من آدمها همه به يک دسته تقسيم ميشوند! کساني که مينويسند و کساني که مينويسند! در مورد نوشتن من چند سالي است که در راديو و تلويزيون مينويسم و اگر نوشتهاي را مردم دوست داشته باشند، يعني اينکه من کارم را درست انجام دادم و اگر اينگونه نباشد من از همينجا از مردم عذرخواهي ميکنم.
در نوشتن چه برايتان از همه مهمتر است؟
به نظر من اينکه چه کسي قرار است متن را بخواند خيلي مهم است. کسي که متن را ميخواهد بخواند جنسيتاش، صدايش و... تعيين کننده لحن ما در نوشتن است. يعني يک خانم بخواهد متن را بخواند شما از يک سري واژهها نميتوانيد استفاده کنيد يا مثلا يک فرد مسن بخواهد متن را خوانش کند، ماجرا فرق ميکند.
جنس نوشتههايتان در راديو هفت چگونه است؟
خيلي نميتوان تفکيک کرد ولي ما داريم سعي ميکنيم يک عاشقانه آرام بخش داشته باشيم، بيشتر از هر چيزي ويژگيمان آرامش بخش بودن متنهاست. طبيعي است که اگر بخواهيم تفکيک کنيم ترجيحمان اين است که با هر متني يک ذرهبين بگذاريم براي واقعيت، آرامش و آموزش!
پس با اين تفاسير راديو هفت از شما يک متن عاشقانه آرامش بخش ميخواهد. فکر ميکنيد چهقدر در رخ دادن اين اتفاق موفق بودهايد؟
اميدوارم که خيلي حرفم جاه طلبي نباشد ولي به نظرم در راديو هفت ما توانستيم به آن نقطهاي برسيم که ادعا کنيم خوب هستيم. من فکر ميکنم از هدفمان خيلي دور نيستيم.
در متنهاي مارال دوستي يک حس غريب وجود دارد. دوست داريم خودتان اين حس را برايمان تعريف کنيد...
ببينيد من در زاويه دوربين شما نيستم و اجازه دهيد هر حسي که از متنهاي من به مخاطب انتقال پيدا ميکند را من اسمي روي آن نگذارم. شايد از يک نوشته من، يک نفر حس غريبي احساس کند و من حس آشنايي! زيبايي نوشتن در همين است. به نظر من به هر نوشتهاي شما از ظن خودتان نگاه ميکنيد.
گفتيد آدمها به يک دسته تقسيم ميشوند؛ کساني که مينويسند! براي آنها چه حرفي داريد؟
اين يک نوع درد دل است؛ اينکه چه قدر خوب است کتاب ميخوانيم! چه قدر خوب است فيلم ميبينيم! چه قدر خوب است از اطلاعات دور نميمانيم! در نتيجه فکر ميکنم همه بهتر از من ميدانند چه قدر کتاب و فيلم در نوشتن و حرف زدن موثرند.
ارنست ميلر همينگوي در زندگينامهاش اشاره به ترسي شگفتانگيز ميکند که نويسندگان از کاغذ سفيد و قلم دارند. روزي که نويسندگي را شروع کرديد اين ترس را داشتيد؟
نه، واقعا هرگز نويسندگي براي من روزي نبوده است که شروع شود. همه آدمهايي که مينويسند، نوشتن برايشان روز ندارد.
يک روزهايي در نوشتن براي نويسندگان پيش ميآيد که نوشتنشان نميآيد و نوشتن اذيتشان ميکند. شما در آن زمانها چه کار ميکنيد؟
شايد چون آنها آدم هاي خيلي بزرگي بودند نوشتنشان نمي آمده است! /ميخندد/ ولي من هيچوقت اين حس را نداشتم. البته ببينيد شما زماني که يک متني را براي يک برنامه مينويسيد که 3 دقيقه است ديگر خيلي اين موضوعيت ندارد اما زماني که يک داستان يا نمايشنامه مينويسيد ديگر شما درگير شخصيتها ميشويد و اين شخصيتها هستند که براي شما تصميم ميگيرند.

يادداشت شفاهي «بابک حميديان»
اول از همه بايد به خوانندگان عزيز اين توضيح را بدهم که اگر من را در برنامه «راديو هفت» هر از گاهي ميبينند، بهخاطر شخص منصور ضابطيان است. منصور ضابطيان در طي اين سالها کار مطبوعاتي را به حرفهايترين، هنرمندانهترين و به بيحاشيهترين شکل ممکناش انجام داده است که دوستي با چنين شخصي براي من يک دوستي مطلوب است در نتيجه وقتي يک دوست حرفهاي براي خواندن يک قصه يا يک قطعه شعر از من دعوت ميکند، با فراغ بال ميپذيرم. البته يک دليل ديگر اين همکاري هم اين است که من اصولا از بچگي به کتاب خواندن عادت وافر داشتم و بخش اعظمي از خانه من را کتابخانه بزرگ منزلم تشکيل داده است. من زندگيام ادبيات، شعر، فيلم ديدن و کارم است. يعني سعي کردهام زندگيام را بين اين چهار، پنچ عنصر تقسيم کنم. کتاب عضو لاينفک زندگي من است، پس در نتيجه زماني که کاري مثل کار راديو هفت به من پيشنهاد ميشود که در راستاي ارتقاء سليقه ادبي مخاطب است، من با ديده و جان آنرا ميپذيرم و به هر حال حس ميکنم حضور آدمهايي مثل ما که به لطف خداوند سالي يکي، دو فيلم کار ميکنيم و مردم ما را دوست دارند ميتواند مردم عزيز را به کتابخواندن، خوب گوشدادن، به موسيقي گوش دادن و شعر خواندن عادت دهد و جهت زندگيشان را به سوي کتاب خواندن سوق دهد. اصولا خوب نيست آدم اين را بگويد ولي چاره نيست بايد با واقعيتها روبهرو شد، ملت ما کتابخوان نيست! مردم ما اصولا از کتاب خواندن غافل هستند در نتيجه وقت آنها بيشتر معطوف به رسانه تصوير است. در نتيجه زماني که تو با يک ترفند حرفهاي بتواني از قالب دنياي تصوير که دنياي مطلوب تماشاچي است مبلغ ادبيات باشي، بسيار مفيد و مثمرثمر است. منتها نه 2 سال! انشاءا... جان منصور ضابطيان همواره پايدار باشد تا بتواند اين برنامه را 20 سال بدون حاشيه و دردسر پيگيري کند، آنموقع ميتوانيم جمعبندي کنيم که آيا اين برنامه توانسته در سليقه مخاطب تاثير بگذارد يا نه؟! به اعتقاد من تاثير روي سليقه مخاطب بسيار زمانبر است. در 2، 3 سال نميتوان قضاوت کرد اما همين که مردم دارند اين برنامه را ميبينند يعني اينکه سازندگان دارند درست عمل ميکنند و مسير صحيحي را در پيش گرفتهاند. راديو هفت يک مجله تصويري است و جهان راديو هفت، جهان تصوير نيست! جهان اشاعه فرهنگ است!

يادداشت شفاهي «حميد حامي»
راديو هفت يک برنامه فرهنگي است که من افتخار ميکنم در اين برنامه حاضر هستم. زماني که به من پيشنهاد حضور در تلويزيون و خواندن براي هر برنامهاي را بدهند مطمئنا يکسري شاخصهايي را در نظر ميگيرم تا در اين برنامه حاضر شوم، راديو هفت و منصور ضابطيان ويژگيهايي را که من به خاطر آن به يک برنامه تلويزيوني بروم، داشتند.
من ابتدا با منصور ضابطيان آشنا نبودم اما بعد از آن که براي راديو هفت به اين برنامه دعوت شدم، فهميدم که منصور چه شخصيت فرهنگي و منحصر به فردي دارد. او و گروه راديو هفت، موسيقي و فرهنگ را خوب ميشناسند و براي من که با موسيقي سر و کار دارم بسيار مهم است که يک گروه حرفهاي آمدهاند و برنامهاي ساختهاند که به اعتقاد من خوب کار فرهنگي را ميشناسد و حرفهاي هستند. شايد حضور من در راديو هفت يکي از افتخارات دوران کاريام باشد و از اين راضي هستم که در راديو هفت خواندهام.
هميشه آرزو داشتم يک شبکه موسيقي داشته باشيم که بتواند بهترين برنامههاي فرهنگي را در قالب موسيقي به مخاطب نشان دهد. چيزي شبيه راديو هفت اما خب هيچ وقت شايد اين اتفاق نيفتد. راديو هفت آن موقعيتي بود که من به دنبالش بودم، يک ورژن کوچک شده از آن شبکه تلويزيوني که به عنوان يک نفر که در عرصه موسيقي فعاليت ميکند، آرزوي من بوده است. شايد بتوان به جرات گفت راديو هفت بهترين برنامه موسيقيايي سيماست که با مدد گرفتن از مرز فرهنگ و موسيقي سعي بر آن داشته تا يک آرامش فرهنگي را به جامعه پرتلاطممان هديه کند. وقتي براي راديو هفت اجرا ميکنم احساس خوبي دارم و اين براي من بسيار حائز اهميت است. اينکه عدهاي هستند در اين شرايطي که خيليها موسيقي حرفهاي را نميشناسند، موسيقي را ميشناسند و يک برنامه مبتني بر موسيقي ميسازند، فرصت مغتنمي است.
راديو هفت با آيتمهاي کوتاه، کوتاهاش که همواره آميخته با موسيقي است آخر شب اين امکان را به مخاطب ميدهد تا با استفاده از انتخابهاي خوب موسيقي به آرامش شبانه برسد. راديو هفت را دوست دارم و خوشحالم از اينکه در گروه بچههاي راديو هفت ميخوانم.
در پناه مولا باشید




